نیما مظلوم الذاکریننیما مظلوم الذاکرین، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

نیما 20

بدون عنوان

نیما الان رنگهای سیاه - قرمز -سفید -ابی-زرد-نارنجی-صورتی را بلده و خیلی از حیوانها را بلده از روی عکس شون اسمشون را بگه. یک اشکالی که داره اینکه کتابهاش را خیلی وقتها پاره می کنه . هر خرابکاری هم که میکنه هی داد می زنه بای بای،بای بای -  شیشه های ویترین را همه را در اوردیم چون هر چقدر نصبشون می کنیم دوباره می بینیم میاندازه. جمله های 2 کلمه ای و سه کلمه ای را میگه.امروز به عزیز تعارف میکرد غذا بخورید . امروز عزیز و اقاجون اومده بودند پیش نیما تا من و بابایی بریم سرکار.
22 آبان 1390

2 سالگی

 جاتون خالی تولد 2 سالگی گل پسرمون را باحضور عمو ها و پدر جون و مادرجون نیما گرفتیم.البته قراره که یک جشن دیگه هم براش بگیریم منتظر خان دایی نیما هستیم که از تهران بیایند  خیلی خوش گذشت مخصوصا به نیما کلی بلبل زبون شده بود . شعر تولد تولد مبارک را خودش می خوند و به قول معروف نای نای میکرد.تقریبا میتونم بگم از 10 روز به تولد 2 سالگی اش کلی در صحبت کردن پیشرفت کرده است . و دیگه از این به بعد هست که سرمون را میخوره . نیما اون روز صبح از ساعت 7 صبح تا 7 بعد از ظهر بیدار بود .میهمانها که اومدند تازه خوابیده بود گفتیم معلوم نیست شاید تا صبح بخواد بخوابه اگه بیدارش کنیم بداخلاق میشه ولی خدا را شکر چشم...
22 آبان 1390

14 ماهگی

الان علاقه زیادی به کامپیوتر پیدا کرده و دیگه اجازه نمیده من و باباش پای کامپیوتر بشینیم ...
22 آبان 1390

یک سال و 11 ماهگی

برای جشنواره بادبادکها که پل خواجو بود رفته بودیم .البته چند وقت که اب زاینده رود را بستند و رودخانه خشکه.برای همین جشنواره کف رودخانه برگزار شد. نیما را برده بودیم سیرک.خیلی دوست داشت.و از خنده روده بر شده بود.    بازیهای مورد علاقه نیما: بالا و پایین رفتن از پله ها حتی اگر 6 -7 طبقه باشد-کار با اچار و پیچ و... خراب کردن دسته در کابینت ها-نشست کف زمین در پیاده رو -رفتن بالا سرسره و خوابیدن در ان بالا و تماشای بچه ها -گرفتن موچه ها بیچاره و له کردن انها البته یک سری از بازیهاش هم خوبه که بعدا می نویسم ...
22 آبان 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نیما 20 می باشد